حرفهایی...

می توان با یک گلیم کهنه هم
روز را شب کرد و شب را روز کرد
می توان با هیچ ساخت
می توان صد بار هم مهربانی را ، خدا را ، عشق را
 با لبی خندانتر از یک شاخه گل تفسیر کرد
می توان بیرنگ بود
هم چو آب چشمه ای پاک و زلال
می توان در فکر باغ و دشت بود
عاشق گلگشت بود
میتوان این جمله را در دفتر فردا نوشت ::
خوبی از هر چیز دیگر بهتر است...

 

[ جمعه 30 مرداد 1394برچسب:, ] [ 19:54 ] [ فرانک ] [ ]


متن نوشت زیبا ...

جودی عزیزم ! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند وزندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند

هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند

واگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند.

درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند.

دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است.

آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود

و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد …

                                                                                                                                نویسنده : جین وبستر

 

عکس هم تقدیم به تو دوست عزیزو مهربون...

شادوسلامت و سرسبز باااااااشین...

 

[ جمعه 22 مرداد 1394برچسب:, ] [ 23:49 ] [ فرانک ] [ ]